پسر به دختر گفت اگه یه روزی به "قلب" احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی...

بقیه داستان در ادامه مطلب..!

.. راستی دوستای گلم نظر یادتون نره ..

 

 


ادامه مطلب
+ تاريخ یک شنبه 13 / 11برچسب:داستان عاشقانه 2013,ساعت 14:24 نويسنده Sajja-D |
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد